نظریه هوش چندگانه، توسط روانشناس آمریکایی هوارد گاردنر در دهه ۱۹۸۰ میلادی ارائه و به عنوان یک مدل جایگزین برای فهم هوش انسانی به ویژه فهم انواع هوش در کودکان پیشنهاد شده است. گاردنر اعتقاد دارد که هوش انسانی به صورت چند بعدی و چندگانه است، به جای اینکه به صورت یک بُعدی و یگانه تعریف شود.
بر طبق این تئوری، هوش دستکم به هشت نوع تقسیم میشود، هرکدام از این انواع هوش، یک نوع خاص از هوش را نمایان میکند.
در این مقاله با شما از تئوری هوش چندگانه، انواع هوش نزد کودکان و انسان و راه تقویت این هوش خواهیم گفت.
هوارد گاردنر کیست؟
هوارد گاردنر (Howard Gardner)، روانشناس و نظریهپرداز آمریکایی، در ۱۱ ژوئیه ۱۹۴۳ متولد شد. او بیشتر به خاطر توسعه نظریه هوش چندگانه (Multiple Intelligences) شناخته میشود. گاردنر در دانشگاه هاروارد به عنوان استاد روانشناسی آموزشی فعالیت میکند و مطالعات بسیاری در زمینه روانشناسی تربیتی و نظریه هوش انسانی ارائه داده است.
نظریه هوش چندگانه که توسط گاردنر در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد، به جای تعریف هوش به عنوان یک ویژگی یک بُعدی، هشت نوع هوش مختلف را تعریف میکند. این هشت نوع شامل هوش لغوی (کلامی-زبانی)، هوش منطقی-ریاضی، هوش فضایی، هوش موزیکال، هوش جسمانی-حرکتی، هوش بینشی، هوش بینفردی و هوش طبیعت گرا میشوند. انواع هوش هیجانی نیز در همین رابطه زیر ذره بین گاردنر قرار گرفت.
گاردنر با این نظریه تلاش کرده است تا تنوع هوش انسانی را بهتر درک کرده و بر ضد مفهوم متداول هوش یک بُعدی و استاندارد، هوش را به عنوان مجموعهای از توانمندیهای گوناگون و مستقل از یکدیگر معرفی کند.
به طور کلی شکل گیری ذهن در جهان کودکی بالاترین اثر را از محیط میپذیرد. به عنوان مثال بازی کودکان در خانه یکی از عوامل اصلی در این فرآیند است.
هوش هشتگانه گاردنر چیست؟
هوش چندگانه یا نظریه هشتگانه گاردنر اندیشه گوناگون، توسط هوارد گاردنر پیشنهاد شده است و بر این اساس هشت نوع هوش به تفصیل معرفی شدهاند.
بررسی این هوشها در کودکان به والدین و مربیان کمک میکند تا استعدادهای مختلف فرزندان را شناسایی کرده و آنها را در راستای توسعه هوشهای مختلف حمایت کنند. این رویکرد متناسب با نیازها و تواناییهای یکنواخت کودکان مختلف، به طور جامعتر و گستردهتر نسبت به اندازهگیری هوش معمولی، به ارزشهای متعددی توجه میکند.
گاردنر در کتاب خود چنین مینویسد که همه ما ممکن است از تمامی انواع این هوشها برخوردار باشیم، اما ویژگی این هوشها در ما ممکن است به صورت فردی و بر اساس ژنتیک یا تجربه محیطیمان متفاوت باشد. نظریه هوشهای چندگانه هوارد گاردنر بیان میکند که افراد دارای انواع مختلفی از هوش هستند نه یک هوشبهر کلی و عمومی و این دقیقا برخلاف تمامی رویکردهای سنتی تبیین هوش است.
این انواع شامل حوزههایی مانند هوشهای زبانی، منطقی-ریاضی، موسیقیایی، فضایی، جسمی – حرکتی، بینفردی، درون فردی و طبیعتگرایانه است که بر درک وسیعتری از تواناییهای انسان و استعدادهای وی تأکید دارد.
انواع هوش در کودکان بر اساس تئوری گاردنر
مطالعات پیشین نشان داده است که افراد از طریق سه ورودی اصلی یاد میگیرند:
- یادگیری دیداری
- یادگیری شنیداری
- یادگیری حرکتی
امروزه مطالعات فراتر از این سه مقوله، نظریهها و رویکردهای زیادی را در مورد پتانسیل یادگیری انسان ارائه نمودهاند. از جمله آنها میتوان به نظریه هوشهای چندگانه که توسط هوارد گاردنر مطرح شده است، اشاره کرد.
مطالعات اولیه گاردنر که ابتدا در حوزه روانشناسی و بعدها در امور شناختی و ذهنی انسان و پتانسیل مغز انجام شد، منجر به توسعه شش هوش اولیه در نظریه هوش چندگانه وی شد. امروزه ۹ نوع هوش مختلف وجود دارد و احتمال میرود که در آینده نیز انواع دیگری به این موارد اضافه شود.
هوارد گاردنر برای اولین بار نظریه هوشهای چندگانه را در سال ۱۹۸۳ در کتاب خود به نام «فریمهای ذهن» مطرح کرد، وی علاوه بر این در این کتاب تعریف هوش را گسترش داده و چندین نوع متمایز از قابلیتهای ذهنی را نیز تشریح کرد.
نظریه هوش چندگانه هوارد گاردنر بر این باور است که افراد با هوشبهر ثابت و مشخصی متولد نخواهند شد. این نظریه این تصور سنتی را که تنها یک نوع هوش وجود دارد و تحت عنوان “g” یعنی همان هوشبهر عمومی شناخته میشود و فقط بر تواناییهای شناختی تمرکز دارد را به چالش کشید. گاردنر برای گسترش این مفهوم از هوش، هشت نوع مختلف هوش را معرفی کرد که این هشت نوع هوش عبارتند از: هوش زبانی، هوش منطقی/ریاضی، هوش فضایی، هوش بدنی- حرکتی، هوش موسیقیایی، هوش بینفردی، هوش درونفردی و هوش طبیعت گرایانه.
بر همین اساس این انواع مختلف هوش هشتگانه را میتوانید در ترتیب زیر نیز در اختیار داشته باشید:
هوش لغوی یا هوش کلامی-زبانی:
توانایی استفاده از کلمات و زبان به صورت کتبی و شفاهی.
افراد دارای هوش کلامی-زبانی، مانند ویلیام شکسپیر و اپرا وینفری، توانایی تجزیه و تحلیل اطلاعات و تولید محصولات مرتبط با زبان شفاهی و نوشتاری مانند سخنرانیها، کتابها و رمانها را دارند.
هوش منطقی-ریاضی (توانایی استدلال هوشمندانه):
توانایی در حل مسائل منطقی، ریاضی و استفاده از الگوها.
افرادی مانند آلبرت انیشتین و بیل گیتس که دارای هوش منطقی-ریاضی هستند، توانایی ایجاد معادلات و اثبات آنها، و همچنین توانایی انجام محاسبات و حل مسائل انتزاعی را دارند.
هوش فضایی:
توانایی در تصور و استفاده از فضا و تصاویر به صورت خلاقانه.
هوش فضایی شامل توانایی درک دقیق دنیای بصری- فضایی است. این جنبه از هوش شامل توانایی تبدیل، تغییر یا دستکاری اطلاعات بصری است. افراد با هوش فضایی بالا در تجسم، تصویرسازی ذهنی، ترسیم، حس جهت-یابی، ساختن پازل و خواندن نقشه مهارت بالایی دارند. هوش فضایی پتانسیل شناسایی و دستکاری الگوهای بصری-دیداری گسترده (مورد استفاده توسط ناوبران و خلبانان) و همچنین الگوهای بصری-دیداری محدودتر مانند الگوهای مورد استفاده مجسمهسازان، جراحان، شطرنجبازان، هنرمندان یا معماران و متخصصین گرافیک را دارد.
افراد دارای هوش فضایی، مانند فرانک لوید رایت و آملیا ارهارت، توانایی تشخیص و دستکاری تصاویر فضایی در مقیاس کوچک و بزرگ را دارند.
هوش موزیکال:
توانایی در فهم، تولید و ارزیابی موسیقی.
افراد با هوش موسیقایی مانند بتهوون و اد شیران، توانایی تشخیص و ایجاد آهنگها با زیر و بم، ریتم، صوت و لحن موسیقیایی مناسب را دارند. این نوع از هوش، استقلال در کودکان را به میزان زیادی تقویت میکند.
هوش جسمانی-حرکتی:
توانایی در کنترل حرکات بدنی و استفاده از آنها به صورت هوشمندانه.
افراد دارای هوش جسمانی- حرکتی، مانند مایکل جردن و سیمون بایلز، میتوانند از بدن خود در جهت ایجاد محصولات و صنایع دستساز، انجام مهارت ها یا حل مشکلات از طریق هماهنگی مناسب ذهن و بدن استفاده کنند.
هوش بینشی:
توانایی در فهم خود و دیگران، شناخت هیجانات و مدیریت احساسات.
افراد دارای هوش درونفردی، مانند ارسطو و مایا آنجلو، توانایی تشخیص و درک حالات، خواستهها، انگیزهها، نیازها و نیات خود را دارند. این نوع هوش میتواند به فرد این امکان را بدهد تا متوجه شود که کدام اهداف زندگی برای او مهم هستند و چگونه میتواند به آنها دست یابد.
هوش بین فردی:
توانایی در ارتباط با دیگران و فهم نیازها و ترجیحات شخصیتهای دیگر.
افراد دارای هوش بینفردی بالا، مانند مهاتما گاندی و مادر ترزا، توانایی تشخیص و درک حالات، خواستهها، انگیزهها، نیازها و نیات دیگران را دارند.
هوش طبیعت گرا:
توانایی در تشخیص و ارتباط با جهان طبیعی و محیط زیست.
افراد با هوش طبیعتگرایانه بالا مانند چارلز داروین و جین گودال، توانایی شناسایی و تمایز بین انواع مختلف گیاهان، حیوانات و حالات آب و هوایی را که در دنیای طبیعت یافت میشوند، دارند.
تقویت هوش هشتگانه در کودکان
ارائه انواع متنوعی از فعالیتها و رویکردهای یادگیری به یادگیری همه دانش آموزان کمک کرده و آنها را به فکرد کردن در ابعاد بسیار فراتر و متنوع¬تر و همچنین تعمیق دانش خود تشویق میکند. (گاردنر، ۲۰۱۱).
یک تصور غلط رایج در مورد نظریه هوش چندگانه این است که این هوشها مترادف با سبکهای یادگیری هستند. اما گاردنر بیان میکند که سبکهای یادگیری در واقع به روشی اشاره دارد که یک فرد به راحتترین حالت ممکن طیفی از وظایف، مواد و مطالب را یاد میگیرد.
تقویت هوش هشتگانه در کودکان میتواند از طریق فرآیندهای آموزشی و فعالیتهای روزمره انجام شود.
ورزشها و بازیهای حرکتی مانند فوتبال، دوچرخهسواری و شنا از یک سو و بازیها و فعالیتهای گروهی که توجه به نیازها و ترجیحات دیگران را تقویت کنند در این تقویت هوشی بسیار موثر هستند. ایجاد یک محیط پشتیبانی که به کودکان اجازه بدهد استعدادهای خود را کشف و تقویت کنند، اهمیت زیادی دارد.
نتیجه گیری
تئوری هوش های چندگانه بیان میدارد که همه افراد از انواع هشت هوش به درجات مختلفی برخوردار هستند و سبک یادگیری افراد به حوزههایی که در آن باهوشتر و توانمندتر هستند ارتباطی ندارد. به عنوان مثال، فردی با هوش زبانی ممکن است لزوماً از طریق نوشتن و خواندن بهترین و بالاترین میزان یادگیری را نداشته باشد. بنابراین بایستی توجه داشته باشید که طبقه بندی دانش آموزان بر اساس سبکهای یادگیری یا هوش آنها به تنهایی، ممکن است پتانسیل آنها را برای یادگیری محدود کند.
بسیاری از والدین تلاش میکنند با انتخاب آگاهانه و درست موسسه استعدادیابی کودکان چنین هوشهای متعالی و مهمی را در فرزند خود تقویت و کشف کنند.